هژمونی

طی تحقیقی در سال 2003 تخمین زده شد مردم در نقاط مختلف کره زمین بیش از 3.5 میلیارد ساعت از وقت خود را به تماشای تلویزیون اختصاص می دهند.(کوبی ویسکزنت میهالی، به نقل از جان استوری) و در بریتانیا به طور متوسط یک سوم از زمان بیداری را به تماشای برنامه های تلویزیون می گذرانند(الن، به نقل از جان استوری). بنابراین جای تردید نیست که در هر کشوری زمان و انرژی زیادی صرف مطالعه رسانه به طور عام و تلویزیون به طور خاص شود.در این مقاله تلاش می شود با تکیه بر مفهوم هژمونی به بررسی رسانه پرداخته شود.

هژمونی به معنای تسلط و سلطه است.طبق نظر آنتونیو گرامشی هژمونی بر خلاف غلبه قاهرانه به معنای حکومت کردن از راه رضایت حکومت شونده است.گروه های اجتماعی ، اقتصادی حاکم چهارچوبی برای آرا، عقاید و ارزش ها ایجاد کرده و آن را از طریق نهادها از قبیل نظام آموزشی ، کلیسا و رسانه ها تبلیغ می کنند.بدین طریق به جهان بینی ها ، علایق و امیال اکثریت ( یا اقلیت) طبق دلخواه خودشان شکل می دهند.گروه حاکم ( این حکومت میتواند اقتصادی، فرهنگی یا اعتقادی هم باشد) بیشتر رهبر یا نخبه به نظر می رسند تا سرکوبگر زیرا اکثریت را متقاعد کرده اند که به دنبالشان بیایند.(به نقل از سابینه فون دیرکه، جنبش دانشجویی آلمان).

 

مشکل برگتر این جاست که کمتر کسی خود را گرفتار هژمونی می داند در حالی که بخش اعظمی از رفتار و عقاید افراد تحت تاثیر این هژمونی به شکل های گوناگون از جمله مخالفت است.(حتی شما دوست عزیز!).این پذیرش مخصوصا در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه به وضح دیده می شود و کمتر مخالفتی با پذیرش هژمونی یا فعالیتی در جهت نفی آن صورت می گیرد.در حالی که در ایران کمتر کسی می پذیرد خرید لباس و وسایل زندگی، رشته تحصیلی ، افکار و عقایدش تحت تاثیر و کنترل رسانه هاست، جمله مشهور و اغراق آمیزی از پست مدرن ها می گوید تنها واقعیت موجود رسانه است.هنگامی که از گرسنگان آفریقا صحبت می شود اکثر ما تصویری نسبتا واضح از این وضعیت داریم ، در حالی که هرگز شاهد واقعی این موضوع نبوده ایم.بنابراین به انتخاب رسانه ها تصاویری گزینشی را مشاهده می کنیم و ذهنیتمان در جهت این تصاویر گسترش می یابد.در جریان اتفاقات اخیر خاورمیانه تنها تصوری که در ذهن افراد شکل می گیرد ، تصویری است که رسانه ها ، تلویزیون ، رادیو، روزنامه ها و ... به خورد افراد می دهند.در حالی که هر گروهی بسته به ایدئولوژی های فکری ، اقتصادی و سیاسی اش به شکلی خاص به ذهن مخاطب هجوم می برد.

 

نتایج ریاست جمهوری آمریکا نشان می دهد همواره کسی پیروز شده که تبلیغات بیشتری انجام داده است.مثال هایی از این دست بیشمار است، اما تا چه حد در برخوردمان با رسانه به ایده ی هژمونی توجه می کنیم.واقعیت این است که اکثر افراد رسانه های هم نظر ( و در واقع رسانه هایی که افکارشان را شکل داده اند) را راست گو و رسانه های مخالف نظرشان را دروغ گو می دانند.در آمریکا طی پژوهشی مشخص شد تنها 4 درصد از دانش آموزان پیام های بازرگانی را اغلب درست می دانند، با این وجود اکثریت افراد کالایی را خریداری می کنند که تبلیغ بیشتری برای آن شده و در نتیجه آشنایی بیشتری برای آنان دارد.اگر به تبلیغات تلویزیونی دقت کنید متوجه می شوید تبلیغات از فرم کلاسیک (که در آن بیشترین تلاش برای ارائه دلایل برتری یک کالا صرف می شد) به سمت تبلیغات مدرن(که کمترین زمان ممکن به معرفی محصول صرف می شود و به جای آن فیلمی جذاب یا خنده دار پخش می شود یا یک بازیکن فوتبال ،وزنه بردار! یا یک خواننده نشان داده می شود و تنها برای زمان کوتاهی نامی از محصول آورده می شود) می روند.چرا که کسی برای بهتر بودن پول نمی دهد بلکه برای جذابیت بیشتر پول خرج می کنند.البته تنها کسی که از تبلیغات سود می برد سرمایه دارها نیستند.زندگی مصرفی همان قدر برای سیاستمداران مفید است که برای سرمایه داران.

 

منتقدان فرهنگ توده ای بر این اعتقادند که حکومت ها با گسترش مصرف گرایی، مردم را در زمینه اجتماعی و سیاسی منفعل نگه داشته و از خطر مخالفت آنها می کاهند.کفش های allstar ، مدل های macbook ، باشگاه بدنسازی و جنسیت در کشورمان به مراتب مهم تر از مسائل اجتماعی است.حکومت ها همچنین با استفاده از مد و تولید انبوه جریان های مخالف را حذف می کنند.به عنوان مثال آلمان در 1950 برای مقابله با جوانان مخالفی که شیوه زندگی متفاوت داشتند به هیچ وجه دست به خشونت یا مهار فیزیکی نزد.تنها سبک لباس پوشیدن، مدل مو، موسیقی مورد علاقه و ... آن ها را تبدیل به مد کرد.و به زودی بخش بزرگی از آلمان شبیه به آنها بود.و به راحتی این جریان به کلی محو شد.(سابینه فون دیرکه،جنبش دانشجویی آلمان)
 

عموما تاثیرهای رفتاری رسانه ها در پس جذابیشتان نادیده گرفته می شود.در آمریکا در سال 1997 اعلام شد 58 درصد برنامه های تلویزیونی دربردارنده خشونت است.سایر کشورها هم درصدهای مشابهی دارند.تحقیقات نشان می دهد کودکانی که شاهد یک برنامه خشن هستند رفتاری خشن تر از سایر کودکان نشان می دهند(روانشناسی اجتماعی،الیوت ارونسون).این نوع از القای رفتاری می تواند دربرگیرنده انواع رفتارها و عقاید باشد حتی رفتارهایی که به ظاهر آنها را مثبت تلقی می کنیم.تواضع بیش از حد،نادیده گرفتن حق خود،اطاعت از بزرگترها،الگوهای رفتاری پدرسالار و مردسالار،الگوی جنسی،نگرش منفی نسبت به آزادی و ... الگوهایی هستند که توسط رسانه رسانه ها به مرور در ذهن افراد جای می گیرند.همچنین رسانه ها برای جذب مخاطب عموما به تصورات قالبی(stereotypes) دامن می زنند.مخصوصا به تصورات قالبی جنسیتی.در برنامه های گوناگون تلویزیون،رادیو،سینما،اینترنت و ... زنان و مردان با خصوصیاتی به شدت ساخنگی و القا شده ظاهر می شوند و افراد برای پذیرفته شدن در اجتماع می بایست این خصوصیات را درونی کنند.حتی در جامعه ایران(به عنوان جامعه مذهبی) دختران در صورتی که خود را به الگوی دخترانه تبلیغ و تایید شده در رسانه ها در نیاورند طرد می شوند و حتی عجیب یا بیمار انگاشته می شوند! در نتیجه شما پیش از آن که به فکر واکنش بیفتید پسرانه یا دخترانه بزرگ می شوید و شاید هرگز متوجه تاثیر رسانه ها در شکل گیری هویت جنسی خود نباشید و حتی از دخترانه یا پسرانه بودن خود و توجه دیگران راضی باشید.

 

تصورات قالبی همچنین می تواند موجب ارتقا یا کاهش جایگاه شما باشد.در سال 1968 طی تحقیقی از دختران دانشجو خواسته شد تعدادی مقاله تخصصی را درجه بندی کنند.مقاله ها به صورت دو کتابچه با محتوای یکسان درآمد که بر روی یکی اسم نویسنده زن و بر روی دیگری اسم نویسنده مرد بود.نتایج نشان داد یک مقاله واحد وقتی با اسم نویسنده زن ارائه می شود در درجه پایین تری قرار می گیرد تا زمانی که با اسم نویسنده مرد ارائه می شود(ارنست.ر.هیلگارد،زمینه روانشناسی).
 

مورد دیگر کاهش مداوم عمق مطالب ارائه شده است.رسانه ها به دلیل مسائل اقتصادی عموما تمایل به جذب اکثیریت دارند.از این رو عموما رویکرد غیر تخصصی و حتی تخصص گریزی در پیش می گیرند و با در پیش گرفتن رویه جذب مخاطب سیلی از اطلاعات سطحی و غیر تخصصی و گاها غلط و غیر تخصصی را به مردم ارائه می دهند.در تلویزیون می توانید برنامه های پرشماری را مشاهده کنید که ذیل عنوان برنامه تخصصی تنها به حواشی و جذابیت ها می پردازند.اگربه صفحات نقد مجلات سینمایی نگاهی بیندازید متوجه می شوید به جای نقد یک فیلم، نویسنده داستان فیلم را تعریف کرده و به جای استفاده از قواعد نقد ادبی و سینمایی از کلمات چقدر زیبا،هنرمندانه،استادانه،زیرکانه،ماهرانه، استفاده کرده و عده ای دیگر برای فرار از این نوع نگاه هر کلمه نامفهوم و انگلیسی و روسی و پرتغالی که به گوششان خورده در متن خالی میکنند! تا خواننده تصور کند یک نقد به اصطلاح سنگین می خواند! پر شدن سالن سینما برای تماشای فیلم هایی که کارگردان تلاش کرده بیشترین فحش های موجود و شوخی های جنسی را برای خنداندن مخاطب به کار بگیرد هم برای باور کردن تاثیر هژمونی در سینما کافیست.اینترنت به عنوان فضای آزاد اشتراک مطالب می تواند جایگاه بالایی در رشد جوامع داشته باشد اما برای عموم کاربران هرگز رویکردی تخصصی به خود نگرفته.بخش اعظم استفاده روزانه اینترنت مربوط به سایت های دوست یابی است گرچه طبیعتا نه کاربران و نه گردانندگان این سایت ها علاقه ای ندارند این سایت ها را سایت دوست یابی بدانند و ترجیح می دهند این سایت ها را،راهی به سوی دنیای مجازی بنامند.

پانوشت: تاریخ نگارش این مقاله سال 1389 بوده است، بنابراین برخی موارد در بافت آن دوره بوده است.

مطلب مرتبط: انفعال اجتماعی و رسانه