نمایشنامه در انتظار گودو به سبب پیچیدگی های فراوانش مورد تحلیل های فراوانی، چه از نظر مفهومی و چه از نظر ساختاری قرار گرفته است. با این حال طبیعت ابزورد این نمایشنامه و امتناع بکت از پاسخگویی به منتقدین سبب شده، بر شمار این تحلیل ها روز به روز افزوده شده و خوانندگان نیز همچنان در پی یافتن نکاتی تازه از این نمایشنامه باشند. مقاله ی پیش رو با ارائه ی مثال هایی از این نمایشنامه به موضوع دایره وار و گردشی بودن ساختار و مفاهیم نمایشنامه در انتظار گودو می پردازد.

"هدف و معنای این نمایش چه بود؟". این مرسوم ترین جمله ای است که بسیاری بعد از خواندن نمایشنامه ای از تئاتر ابزورد (theater of absurd) بیان می کنند؟ نمایش های بکت از نخستین نمایش های ابزورد به شمار می آیند و به همین دلیل سردرگمی فراوانی را در نخستین منتقدین تئاتر ابزورد ایجاد کردند.

هیچ نتیجه گیری و یا پایانی را نمی توان برای تئاتر در انتظار گودو ارائه کرد، چرا که این نمایش ذاتا چرخشی و مدور (circular) و تکراری است. یک بار دیگر به پرده های مختلف نمایشنامه نگاه کنید. مشاهده می کنید که ساختار آن ها بسیار شبیه به یکدیگر است. یک تئاتر سنتی دارای شخصیت پردازی و شرح و تفسیر است، بنابراین می توان برای آن مسئله و موضوع نمایش و رابطه ی آن با شرایط و شخصیت ها را توصیف کرد. ( در حالی که در نمایشنامه در انتظار گودو ما هرگز نمی فهمیم نمایش در کجا شکل می گیرد و مکان نمایش کجاست، آن چه می دانیم نهایتا این است که نمایش در جاده ای خارج از شهر اتفاق می افتد). به علاوه در نمایش های کلاسیک، شخصیت ها شرح و بسط داده می شوند و به تدریج ما با دیدگاه نمایشنامه نویس آشنا می شویم. در سبک از شرح و بسط نمایش، بسط خطی ( نمایشنامه خطی) نامیده می شود. نمایش های تئاتر ابزود ( theater of absurd ) ساختاری دقیقا برعکس دارند. آن ها ساختاری گردشی ( چرخشی یا حلقه وار) دارند و اکثر جنبه های درام از این ساختار گردشی حمایت می کنند.

در نمایشنامه در انتظار گودو در هر دو پرده شرایط و زمان یکسان است. هر دو پرده در صبح زود آغاز می شوند، هنگامی که دو آواره ( ولادمیر و استراگون ) بیدار می شوند و هر دو پرده هنگامی که ماه بالا می آید به پایان می رسند. هر دو پرده در مکانی یکسان به وقوع می پیوندند - جاده ای متروک با تنها یک درخت. در پرده دوم تعدادی برگ بر درخت وجود دارند. هرگز به ما گفته نمی شود که این جاده در کجا قرار دارد؛ تمام آن چه که ما می دانیم این است که نمایش در این جاده صورت می گیرد. بنابراین از پرده یک تا پرده دو، تفاوتی در شرایط و یا زمان وجود ندارد، پس به جای گذر زمان در شرایطی قابل درک، ما در پرده دوم تکراری از آن چه قبلا در پرده نخست دیده و شنیده ایم را داریم.

مهم تر از تکرار صحنه پردازی و زمان، تکرار کنش هاست:

ولادمیر و استراگون تنها

ورود پوزو و لاکی

ولادمیر و استراگون تنها

ورود پسر بچه

ولادمیر و استراگون تنها

 

 

کنش های دیگری نیز وجود دارند که در هر دو پرده تکرار شدند. به عنوان مثال در آغاز هر دو پرده، باید به مواردی خاص توجه کرد. از جمله آن ها تاکید بر چکمه های استراگون است. همچنین ولادمیر، هنگامی که ابتدا استراگون را می بیند از کلمات یکسانی استفاده می کند: "پس تو هنوز هستی". در ابتدای هر دو پرده ولادمیر و استراگون مکررا تاکید می کنند که آن ها در انتظار گودو آن جا هستند. در انتهای هر دو پرده ولادمیر و استراگون در مورد به دار آویختن خود بحث می کنند و تصمیم می گیرند که روز بعد طناب محکمی با خود بیاورند تا بتوانند خودشان را دار بزنند. به علاوه هر دو پرده با کلمات یکسانی به پایان می رسند:

 

پرده اول:

استراگون: خوب، باید برویم؟

ولادمیر: بله، برویم.

پرده دوم:

ولادمیر: خوب؟ باید برویم؟

استراگون: بله، برویم.

و حرکات روی سن بعد از این جملات در هر دو مورد یکسان است: " حرکتی نمی کنند "

با ورود پوزو و لاکی در هر پرده، ما شاهد آن هستیم که گرچه ظاهر فیزیکی آن ها تغییر کرده ولی در واقع آن ها یکسان به نظر می رسند: آن ها همچنان با یکدیگر در حال سقری بی پایان هستند برای رسیدن به مکانی نامشخص که میعادگاه آن ها با فردی بی نام است.

 

بر همین اساس پسر پیام رسان نیز پیام یکسانی را می آورد: آقای گودو (Godot) امروز نمی آیند، اما حتما فردا می آیند. مشکل دفع ادرار ولادمیر در هر دو پرده همانند مشکل استراگون به خاطر پوتین هایش تکرار می شود. علاوه بر این موارد بسیار دیگری نظیر خوردن هویج و ... نیز در دو پرده تکرار می شوند.

در نهایت مفاهیمی مهم تر وجود دارد : نخست، رنج کشیدن ولگردها ( ولادمیر و استراگون )، دوم تلاش آن ها - هر چند تلاشی بیهوده - برای گذراندن زمان؛ سوم، تلاش آن ها برای جدا شدن و در نهایت انتظار بی پایان آن ها برای گودو. تمامی این موارد، این دو پرده را به وضوح تکراری و از نظر ساختار گردشی می سازد. این موضوع که این تکرارها در نمایش بکت به وضوح نشان داده می شوند، سبب جدا شدن این اثر از نمایش های سنتی است که سبب می شود بکت ساختار گردشی منحصر به فرد خود را ارائه دهد.