اصطلاح مکانیزم های دفاعی برگرفته از ادبیات روانکاوی و یکی از اکتشافات و ابداعات جالب زیگموند فروید به شمار می آید. به اعتقاد فروید مکانیزم دفاعی، استراتژی هایی است که توسط من (ego) به کار گرفته می شود تا از بروز اضطراب جلوگیری شود. مکانیزم های دفاعی از ذهن در برابر احساسات، عقاید و تکانه های دردناک و آزاردهنده محافظت کرده و اجازه ی ورود این اطلاعات را به هشیاری نمی دهند. این رویکرد، سبب حفظ طرحواره ها، ذهنیت و یکپارچگی و انسجام شخصیت افراد می شود. در ادامه به برخی از مهم ترین مکانیزم های دفاعی اشاره خواهد شد.

 

سرکوب

یکی از اساسی ترین و متداول ترین روش ها برای تغییر دادن واقعیت های روانی، سرکوب است. سرکوب دفاعی است که فرد به وسیله ی آن، افکار ناخواسته یا امیال منع شده را به صورت ناهشیار از ذهن می راند. خاطراتی که شرم، گناه، سرافکندگی یا عدم تایید خویشتن و به طور کلی خاطرات عاطفی دردناک را به یاد می آورند، سرکوب می شوند.

همه ی خاطرات دردناک سرکوب نمی شوند و تمامی خاطرات سرکوب شده نیز واقعا دردناک نیستند. با این حال سرکوب شدن یک خاطره تا حد زیادی به میزان تعارض آن با خودپنداره بستگی دارد. حتی افرادی که خود و توانایی هایشان را دست کم می گیرند، ممکن است خاطرات مربوط به تحسین هایی که به خاطر انجام دادن کارهای خوب از آن ها شده است را نیز سرکوب کنند. این سرکوب، خودپنداره ی آن ها را تثبیت می کند و اضطرابی را که می تواند از اطلاعات مغایر ناشی شود، کاهش می دهد.

تعارض ها و خاطرات سرکوب شده به صورت ناقص، نقش مهمی را در رفتار نابهنجار ایفا می کنند. به عنوان مثال در اختلال شخصیت چندگانه، فرد می تواند دو یا چند شخصیت داشته باشد که با یکدیگر بیگانه اند. وقتی یک شخصیت غالب است، شخصیت های دیگر سرکوب می شوند.

 

فرافکنی

 

فرافکنی عبارت است از نسبت دادن برداشت ها و معنی ها به دیگران، و جایگزین کردن شما به جای من! به عبارت دیگر در فرافکنی ما احساس ها و تجربیاتی که داشتن آن ها را انکار می کنیم و معمولا آن ها را سرکوب می کنیم، به دیگران نسبت می دهیم.

فرافکنی با دادن این امکان به شخص که تکانه ی اضطراب آور را به جای خود به فرد دیگری نسبت دهد، ناراحتی را کم می کند. بنابراین اگر عصبانیت باعث شود که احساس اضطراب کنیم، با نسبت دادن آن عصبانیت به دیگری، اضطراب ناشی از عصبانیت می تواند کاهش یابد.

 مکانیزم دفاعی 1

واکنش وارونه

در مکانیزم دفاعی واکنش وارونه، ما می توانیم فعلی را حذف کنیم و متضاد آن را جایگزین کنیم. گاهی اوقات می گوییم من او را دوست دارم، در حالی که واقعا منظورمان این است که من از او متنفرم! این فرایند واکنش وارونه نامیده می شود، چرا که واکنش مخالفی به تکانه اولیه، شکل گرفته است.

بسیاری از افراد به گونه ای رفتار می کنندد که انگار سرشار از شادی و انرژی بی پایان هستند، ولی واقعیت این است که تجربه ی واقعی آن ها غمگینی و افسردگی است، که علیه آن یک واکنش وارونه ایجاد شده است.

مکانیزم دفاعی 

جابه جایی

 

زمانی که مکانیزم دفاعی جابه جایی به کار برده می شود، فرد با عوض کردن موضوع واقعی با موضوعی که بی ضررتر و کمتر تهدید کننده است، هدف هیجان های خود را تصحیح می کند. افرادی که در سر کار خود دچار خشم و ناکامی می شوند و نمی توانند این احساس ها را در محیط کار بر سر کسی خالی کنند، وقتی به خانه بر می گردند به صورت ناهشیار از راهبردهای جابه جایی استفاده نموده و احساس هایشان را بر سر همسر و فرزندان خود تخلیه می کنند.

 

همانند سازی

 

همانندسازی بیانگر فرایندی است که به وسیله ی آن ویژگی های دیگران نظیر افکار، ارزش ها، اطوار قالبی، مقام و قدرت آن ها را درونی می سازیم. همانندسازی ضد فرافکنی است. این مکانیزم، عموما برای چیره شدن بر ترس و بی کفایتی مورد استفاده قرار می گیرد.

افراد عموما با کسانی همانندسازی می کنند که دارای قدرت و مقام هستند و می کوشند بسیاری از کارهای کسانی را که با آن ها همانندسازی کرده اند، انجام دهند. فروید توضیح می دهد که کودکان از طریق همانندسازی با والد همجنس خود، بر اضطراب اختگی غلبه کرده و بدین شکل هویت جنسیتی خود را شکل می دهند.

 

انکار

 

در حالی که سرکوبی، واقعیت های درونی را از میان می برد، انکار واقعیت های بیرونی ناراحت کننده را برطرف می کند. انکار عموما زمانی روی می دهد که احساس امنیت و دوست داشتنی بودن ما تهدید شده باشد. این واقعیت که افراد عموما نمی توانند دقیقا به احساس های منفی که متوجه آن هاست پی ببرند، گواه بر آن است که فرایند انکار متداول است.

یکی از متداول ترین مثال های انکار، شرایط والدینی است که فرزندشان به دلیل بیماری شدید، با خطر مرگ رو به روست. این والدین با وجود آگاهی از شرایط فرزندشان، با استفاده از مکانیزم انکار به گونه ای رفتار می کنند که انگار هیچ مشکلی وجود ندارد.

 

جداسازی

 

در حالی که در سرکوبی و انکار، مولفه های عاطفی و اطلاعاتی هر دو حذف می شوند، در جداسازی فقط مولفه های عاطفی سرکوب می شوند و اطلاعات باقی می ماند. افرادی که رویدادی ناراحت کننده و یا تحقیر کننده را تجربه می کنند، احتمال استفاده از مکانیزم جداسازی را دارند. بنابراین آن ها گرچه رویداد را به خوبی به خاطر می آورند، اما هیچ گونه تجربه و خاطره ی هیجانی از آن رویداد ندارند. این مکانیزم همچنین می تواند راهبردی سازنده نیز باشد. به عنوان مثال یک جراح نمی تواند به خودش اجازه دهد که بیش از اندازه نسبت به این واقعیت که بافتی را که قطع می کند گوشت انسان است، حساس باشد. جدسازی به او کمک می کند تا ضمن حفظ تجربه و خاطرات اطلاعاتی خود، تجربه ی هیجانی عاطفی این رویداد را نادیده بگیرد.

 

توجیه عقلانی

 

توجیه عقلانی عبارت است از سرکوب مولفه هیجانی تجربه و از نو بیان کردن آن به صورت یک تحلیل عقلانی انتزاعی. گاهی اوقات به دلیل این که نمی توانیم با یک احساس بسیار شدید برخورد کنیم، به بررسی همه جانبه ی آن می پردازیم و دست به خودکاوی مبسوطی می زنیم که همه چیز به جز احساس را شامل می شود.

 

دلیل تراشی

 

افراد هنگام یادآوری تجربه ها و توجیه کردن آن ها، عموما نه تنها واقعیت های تجربه بلکه انگیزه ها را نیز تصحیح می کنند. دلیل تراشی فرایند نسبت دادن انگیزه های جامعه پسند به رفتار است که یک بررسی بی طرفانه آن را اثبات نخواهد کرد.

دلیل تراشی نقش مهمی را در پروش خودبیمار انگاری بازی می کند، که عبارت است از عقیده ی راسخ به این که شخص بیمار است یا قرار است بیمار شود، در حالی که شواهد پزشکی برای آن وجود ندارد. گرایش به دلیل تراشی اغلب به وسیله ی برانگیختن واکنش های مثبت دیگران حمایت می شود.

 

والایش

 

والایش فرایند هدایت کردن مجدد انرژی های روانی از هدف های جامعه ناپسند به هدف های سازنده و جامعه پسند است. به عقیده ی روانکاوان استعدادهای عشق، کار، نوعدوستی و حتی شوخ طبعی در اصل، ناشی از تکانه های جنــسی و پرخاشگرانه هستند، که والایش شده اند. به اعتقاد فروید عشق شکل بسیار قدرتمند والایش است زیرا در عین حال به افراد این امکان را می دهد تا در یک زمینه ی جامعه  پسند به ارضای نیاز جنـــسی دست یابند.  یکی دیگر از مثال های مشهور فروید در زمینه ی والایش، فعالیت های هنری است. از نظر او فعالیت های هنری در واقع شکل والایش یافته ای از تکانه های جــنــسی هستند.