جیم گرینلی طی مقاله از آن چه طی دهه 60 گذشته و جنبش هیپیزم گفته است. شکل گیری، نسل بیت، اعتراضات، جنگ ویتنام و کنسرت ووداستاک. این مقاله گرچه کوتاه است و شاید نتواند تمامی جنبه های جنبش هیپیزم را پوشش دهد، با این حال شاید یک هیپی پیر بهتر از هر کسی بتواند روند جنبش هیپیزم را توضیح دهد. آن چه در ادامه می خوانید ترجمه مقاله جیم گرینلی است...

 

خیلی ها از من در مورد شروع جنبش هیپیزم می پرسند. چگونه شروع شد؟ ما از کجا آمدیم؟ این ها باعث شد تا توضیحی در این باره بنویسم.

برای قضاوت در مورد جنبش هیپیزم شما باید به سال 1940 بعد از جنگ جهانی دوم برگردید. در طول 30 سال دو جنگ جهانی سبب افسردگی شدیدی در مردم شده بود. این شرایط سبب ایجاد جنبشی برضد استقرار و زندگی در یک مکان شده بود. مردم می خواستند از جوامعی که ارزش ها را به آن ها تحمیل می کردند، فرار کنند. احتمالا می توان آلن گینزبرگ شاعر را پدر این جنبش دانست. او با استفاده از کلمات به توصیف ناامیدی و ناکامی پرداخت و به آن چه از نظرش در دنیا اشتباه بود اعتراض کرد. شعرهای آن ها ( نسل بیت ) تنها به عنوان کتاب خوانده نمی شد بلکه عموما تبدیل به موسیقی می شد. احتمالا علتی که به آن ها لقب بیت ها داده شده است همین باشد. همچنین به آن ها نسل بیت نیز گفته می شد. در دهه 50 جنبش گسترش یافت بزرگ شد. قهوه خانه ها شروع به باز شدن کردند. مکان هایی که آن ها می توانستند یکدیگر را ملاقات کرده و عقایدشان را به اشتراک بگذارند. حتی امروزه نیز تعدادی قهوه خانه وجود دارند که میزبان شعرخوانی هستند. کلوب های جاز نیز به مرور دایر شدند. از این مکان ها بود که بیتنیک ها (beatniks) ظاهر شدند. آن ها عموما لباس های نخ نما می پوشیند، ریش های بلند داشتند و در تمامی ساعات عینک آفتابی به چشم می زدند. بیتنیک ها علاقه ای به همنوایی با دیگران نداشتند. آن ها با بانگوهایشان گوشه ای می نشستند. من به شدت جذب آن ها شده بودم و می خواستم بیتنیک باشم. متاسفانه تنها سیزده سال داشتم و بیتنیک ها در حال محو شدن بودند. اصطلاح من هیپ هستم عموما توسط بیتنیک ها استفاده می شد. برخی ها نیز آن ها را هیپستر (hipster) می خواندند و این شروعی برای هیپی ها بود.این هیپی ها بودند که جنبش را از قهوه خانه ها خارج کردند و به کمپ ها در سراسر کشور بردند.

 

برکلی تبدیل به مرکز جنبش شد. آن جا سراسر اعتراض و تظاهرات بود. نارضایتی از تبعیض نژادی، فقر و نابرابری حقوق زنان سبب اعتصابات شده بود. برخی دستگیر شدند. جنبش آرام آرام شروع شد و رشد کرد. به نظر من دو عامل در رشد جنبش هیپیزم نقش داشتند. موسیقی و جنگ ویتنام. بعد از این که جنگ شروع شد، تعداد بیشتر و بیشتری از جوانان به ویتنام فرستاده شدند. دانشچویان در مقابله با گارد ملی در کنت و جکسون کشته شدند. این جنگی بود که از نظر ما غیر منصفانه بود. صلح تبدیل به هدفی عمومی شده بود و جایگاه و اعتبار هیپی ها در حال رشد بود. خوانندگانی نظیر خوان باز، باب دیلن، آرلو گوتری موسیقی فولک را با تم های اعتراضی  علیه دولت و جنگ به دهه 60 آوردند. آن ها کلمات نسل بیت را در سطحی جدید به کار گرفتند. فستیوال های موسیقی نظیر فستیوال نیوپورت فولک جمعیت کثیری از افرادی که مشابه یکدیگر می اندشیدند را دور هم جمع کرد تا نه تنها از موسیقی لذت ببرند، بلکه عقاید و اهدافشان را نیز به اشتراک بگذارند. این فستیوال ها از نظر تعداد و ظرفیت روز به روز افزایش می یافت. برخی مناطق فستیوال ها را ممنوع کردند، چرا که از آن چه ممکن بود به وقوع بپیوندد، می ترسیدند. چه کسی می دانست هیپی ها ممکن است چه کاری انجام دهند؟ این مسئله درست است که مواد بخشی از جنبش هیپیزم بود. به دلایلی مواد بخشی از موسیقی طی چندیدن نسل بود، از جمله بلوز و جاز در دهه های 20 و 30. اما این نخستین باری بود که تا این حد گسترش می یافت. در مواردی استفاده از مواد و نحوه ی لباس پوشیدن بخشی از اعتراض به شمار می آمد. قطعا برخی هم تنها به دلیل مواد در این جریان بودند.

 

 نخستین کنسرت وود استاک

 
در آگوست 1969 فستیوالی رخ داد که جهان را تغییر داد. نیم میلیون هیپی دور هم جمع شدند تا تاریخ را تغییر دهند. ووداستاک احتمالا نقطه عطف جنبش هیپیزم بود. ووداستاک نشان داد که دیگران در مورد هیپی ها اشتباه می کنند. برای سه روز تمامی این هیپیی های دیوانه در کنار هم در صلح و هماهنگی زندگی کردند. مطمئن نیستم چه چیز باعث تحلیل رفتن جنبش هیپیزم شد. شاید آن ها به دلیل این که به بخشی از خواسته هایشان در مورد حقوق مدنی و حقوق زنان رسیده بودند. شاید به دلیل پایان جنگ ویتنام. شاید به این دلیل که ما فکر می کردیم جنگ دیگر تمام شده است. می دانم که ما برای مدتی تغییراتی ایجاد کردیم. اما به نظر می رسد که در دوران ریگان خیلی چیزها به عقب بازگشت. ما حقوق فردی را که به دست آورده بودیم، از دست دادیم. از نسل ما به نسل من تغییر کردیم. چه چیزی در این ها برای من نهفته است؟ تمامی خانواده هایی که از هم پاشیده اند، بی خانمان ها، تبعیض نژادی بار دیگر شروع به گسترش کرده است. گروه های نژاد پرست آمریکایی دوباره شروع به کار کرده اند. سازمان حفاظت از محیط زیست از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده است. هنوز تعداد زیادی از هیپی های قدیمی وجود دارند که باعث می شوند حس کنم جنبش هیپیزم نمرده است. به علاوه تعداد هیپی های جوان با اهداف و ایدئال هایشان هم روز به روز بیشتر می شود. من به آن ها افتخار می کنم.  اگر می خواهیم تا قرن آینده بشر به زندگی ادامه دهد، به آن ها نیاز داریم.