در صورتی که فردی به شما دستور دهد تا به دیگران شوک الکتریکی 400 ولتی وارد کنید، آیا از دستورش اطاعت خواهید کرد؟ بدون شک اکثر افراد به این سوال پاسخ منفی می دهند، با این حال استنلی میلگرام، استاد روانشناسی دانشگاه ییل در دهه 1960 به دنبال یافتن پاسخ این سوال، آزمایشی طراحی کرد که منجر به نتایج شگفت آوری شد.

میلگرام آزمایش خود را در سال 1961 آغاز کرد، تنها اندکی پس از محاکمه ی آدولف اکمن به دلیل جنایت در جنگ جهانی. اکمن در جلسات محاکمه گفته بود، تنها از دستورات مافوق خود تبعیت کرده است. دستوراتی که منجر به مرگ میلیون ها نفر شده بود، اما این دفاعیه اکمن، میلگرام را مجذوب کرد. میلگرام در کتاب خود " اطاعت از قدرت " سوال مرتبطی را مطرح کرد: آیا امکان دارد که اکمن و میلیون ها همکار و هم دستش در کشتار یهودیان تنها از دستوران اطاعت کرده باشند؟ آیا ما می توانیم تمامی این افراد را شریک جرم بدانیم؟

میلگرام از طریق یک آگهی روزنامه ای، شرکت کنندگان آزمایش خود را انتخاب کرد. بر اساس این آگهی از شرکت کنندگان خواسته شده بود تا در ازای دریافت 5/4 دلار در یک آزمایش علمی شرکت کنند. بدین ترتیب او 40 شرکت کننده را برای آزمایش مشهورش انتخاب کرد.

به شرکت کنندگان گفته شده بود که قرار است در آزمایشی در زمینه تاثیر تنبیه بر یادگیری حضور یابند. سپس میان شرکت کننده و فرد دیگری که دستیار میلگرام بود، قرعه کشی صورت می گرفت تا هر کدام یکی از دو نقش معلم و یادگیرنده را تصاحب کنند. بر خلاف تصور شرکت کنندگان، این قرعه کشی ساختگی بوده و تمامی شرکت کنندگان برای نقش معلم انتخاب شده و دستیار میلگرام _ که شرکت کنندگان از هویت واقعی او آگاه نبودند _ برای نقش یادگیرنده انتخاب می شدند. سپس هر کدام در اتاقی جداگانه قرار می گرفتند و از طریق ارتباط صوتی با یکدیگر تماس برقرار می کردند.

milgram

یادگیرنده می بایست بر روی دستگاه شوک الکتریکی می نشست و شرکت کننده پشت میزی قرار می گرفت که یک دستگاه شوک الکتریکی شبیه سازی شده بر روی آن قرار داشت. دستگاه شامل کلیدهای مختلف برای سطوح شوک متفاوت بود. کمترین میزان شوک 30 ولت بود و با هر کلید شوک به میزان 15 ولت، تا 450 ولت افزایش می یافت. همچنین بر روی کلیدها برچسب هایی با عناوین شوک خفیف، شوک ملایم و خطر و ... وجود داشت. _ کلمات به کار برده شده به ترتیب slight shock, moderate shock, strong shock, very strong shock, intense shock, extreme intense shock, danger: severe shock بودند. بر روی دو کلید آخر برچسب XXX چسبانده شده بود. به منظور آشنایی با میزان دردناکی شوک، به هر کدام از شرکت کننده ها در ابتدا شوکی خفیف وارد می شد.

 استنلی میلگرامmilgram 1

در هر مرحله معلم (شرکت کننده ) می بایست لیستی از کلمات جفت شده را برای یادگیرنده می خواند. سپس کلمه ی اول را خوانده و یادگیرنده می بایست کلمه ی دوم را بیان می کرد. در صورتی که وی پاسخ اشتباه داده و یا کلمه ی جفت را به خاطر نمی آورد، معلم کلید شوک را فشار داده و به او شوک وارد می کرد. همچنین پس از هر اشتباه میزان شوک 15 ولت افزایش می یافت. در صورتی که یادگیرنده پاسخ صحیح را بیان می کرد، معلم کلمه بعدی را مطرح می کرد.

با گذشت زمان  و جلو رفتن آزمایش، شرکت کننده صدای یادگیرنده را می شنید که درخواست خارج شدن از آزمایش را دارد و یا در مورد شرایط قلبش شکایت می کند. در شوک 75 ولت یادگیرنده _بازیگر_ شروع به خرخر می کرد. در شوک 120 ولت می نالید، در 150 ولت تقاضای خروج از آزمایش و در 285 ولت جیغ می کشید. هنگامی که شدت شوک به 300 ولت می رسید، یادگیرنده به دیوار می کوبید و درخواست می کرد تا آزمایش به پایان رسد. پس از این یادگیرنده کاملا ساکت می شد و نه تنها به سوالات پاسخ نمی داد، بلکه حتی در برابر شوک ها هم واکنشی از خود نشان نمی داد. با این حال آزمایشگر به شرکت کننده می گفت که این سکوت را به منزله پاسخ ندادن به سوال (جواب غلط) به شمار آورده و شوک سطح بالاتر را وارد آورد.

اکثر شرکت کنندگان از آزمایشگر در مورد به اتمام رساندن آزمایش سوال می کردند و آزمایشگر با یکی از 4 پاسخ زیر از آن ها درخواست ادامه ی آزمایش را می کرد.

  1. لطفا ادامه دهید.
  2. این آزمایش نیازمند آن است که شما ادامه دهید.
  3. واقعا ضروری است که شما ادامه دهید.
  4. شما گزینه دیگری ندارید، باید ادامه دهید.

با ادامه ی کار شرکت کنندگان واکنش های عصبی مختلفی از خود نشان می دادند. برخی ملتماسانه از یادگیرنده می خواستند که با دقت بیشتری به سوالات جواب دهد. برخی با حالتی عصبی و عجیب می خندیدند. برخی واکنشی منجمد، ناامیدانه و افسرده وار از خود نشان می دادند و بعضی دیگر گمان می کردند که یادگیرنده را کشته اند! با این حال به کار خود و تبعیت از دستورات ادامه داده و کلید شوک را فشار می دادند.

بالاترین سطح شوکی که شرکت کنندگان به یادگیرنده وارد کرده بودند، به عنوان مقیاس اطاعت به کار گرفته شد. فکر می کنید اکثر شرکت کنندگان تا چه سطحی پیش رفتند؟ هنگامی که میلگرام این سوال را از دانشجویانش در دانشگاه ییل پرسید، پیش بینی آن ها این بود که در میان 100 نفر تنها 3 نفر از حداکثر شوک استفاده کرده باشند، در حالی که در آزمایش میلگرام 65 درصد از شرکت کنندگان، چنین کرده بودند.

از میان 40 شرکت کننده این آزمایش، 26 نفر از حداکثر شوک استفاده کردند. اکثر شرکت کنندگان ناراحت و عصبی شده و نسبت به آزمایشگر واکنش نشان داده بودند، با این حال تمامی آن ها تا 300 ولت آزمایش را ادامه دادند. 5 نفر در 300 ولت، 4 نفر در 315، دو نفر 330 و سایرین در 345، 360 و 375 ولت آزمایش را رها کردند.

به دلیل شدت اضطرابی که شرکت کنندگان تجربه کرده بودند، پس از پایان آزمایش به تمامی شرکت کنندگان در مورد روند آزمایش و واقعی نبودن اتفاقات توضیح داده شد. بعدها میلگرام در مورد نظر شرکت کنندگان تحقیق کرده و دریافت که 84 درصد از شرکت کنندگان از حضور در آزمایش رضایت داشته و تنها 1 درصد، از این بابت ناراضی بوده اند.

میلگرام 2میلگرام 1

در حالی که تحقیق میلگرام، اعتراضات و مخالفت های شدید اخلاقی را برانگیخت، تحقیقات متعددی به منظور تکرار این آزمایش صورت گرفته و به نتایج مشابهی دست یافتند.

اما سوال این جاست که به چه دلیل تعداد زیادی از شرکت کنندگان دست به چنین رفتار وحشیانه ای زده و از مرجع قدرت اطاعت کرده اند. به اعتقاد میلگرام دلایل موقعیتی مختلفی در این تحقیق موجود بوده است که سبب این میزان از اطاعت شده است:

1. حضور فیزیکی مرجع قدرت _ آزمایشگر _ میزان متابعت را به شدت افزایش داده است

2. این واقعیت که دانشگاه ییل اسپانسر این تحقیق بوده است _ به عنوان موسسه ای مورد اطمینان _ سبب شده تا بسیاری از شرکت کنندگان این تحقیق را بی خطر بدانند.

3. انتخاب معلم و یادگیرنده به صورت تصادفی صورت گرفته است.

4. شرکت کنندگان بر این تصور بودند که آزمایشگر فردی حرفه ای است

5. گفته شده بود که شوک دردناک است و نه خطرناک

تحقیقات بعدی میلگرام نشان دادند که در صورت حضور همکاری که از فرمان سرپیچی می کند، میزان تبعیت افراد از منبع قدرت به شدت کاهش می یابد. او این تحقیق را با دو شرکت کننده تکرار کرد. یکی از شرکت کنندگان همکاری میلگرام بوده و نقش شرکت کننده ای را ایفا می کرد که حاضر به ادامه ی آزمایش نبود. در این شرایط 36 نفر از 40 شرکت کننده از وارد کردن بیشترین میزان شوک امتناع کردند.

پروفسور استنلی میلگرام دو نظریه را برای تفسیر این رویداد پیشنهاد کرد:

نظریه نخست، همنوایی با گروه که برگرفته از آزمایش سولومون اش است. این نظریه به رابطه میان فرد و گروه مرجع می پردازد. فردی که دانش و تخصصی برای تصمیم گیری ندارد، در هنگام بحران تصمیم گیری را به گروه مرجع می سپارد. در این آزمایش آزمایشگری که فرد را به ادامه کار ترغیب می کند به عنوان یک متخصص در دانشگاه ییل، نقش گروه مرجع را بازی می کند.

نظریه دوم، عاملیت است که به گفته میگرام تبعیت و اطاعت ناشی از این امر است که فرد خود را به عنوان وسیله ای برای انجام خواسته های فرد دیگر می بیند و بنابراین خود را مسئول این اعمال نمی داند.