شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۱۶ ب.ظ
سروش
سال 2009 بود که تاد بل برای ادای احترام به مادرش قفسهی کتابی ساخت و آن را در جلوی حیاط خانهاش گذاشت. قفسهی کتاب درواقع کتابخانهای کوچک بود با طراحی برگرفته از مدرسههای مناطق روستایی. طولی نکشید که همسایهها از ایدهی تاد استقبال کردند. کتابها بهسرعت جابهجا میشد و برخی کتابهای جدیدی را هم به کتابخانه اضافه میکردند. همین استقبال باعث شد تا تاد کتابخانههای بیشتری بسازد و آنها را به دیگران بدهد. سپس ریک بروک به ایدهی تاد پیوست. نتیجهاش شد کتابخانهی رایگان کوچک. آنها کتابخانههایشان را در مکانهای مختلف قراردادند و از علاقهمندان خواستند تا به این ایده بپیوندند.
۱۹ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۱۶
۷
۰
سروش
شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰ ب.ظ
سروش
سعی ما در بلاگ بر این است تا فرصت استفاده از امکانات پیشرفته و حرفه ای متناسب با شان جامعه ایرانی را به ساده ترین نحو ممکن فراهم آوریم. تلاش کرده ایم تا فضایی متفاوت را در وب فارسی شکل دهیم و بستری بسازیم برای نخبگان، محققان، متخصصان، هنرمندان و اهل قلم تا بتوانند فارغ از دغدغه های فنی و حاشیه ای، بر تولید و نشر آثار خود تمرکز کنند.
سعی ما در بلاگ بر این است تا فرصت استفاده از امکانات پیشرفته و حرفهای متناسب با شأن جامعه ایرانی را به سادهترین نحو ممکن فراهم آوریم. تلاش کردهایم تا فضایی متفاوت را در وب فارسی شکل دهیم و بستری بسازیم برای نخبگان، محققان، متخصصان، هنرمندان و اهلقلم تا بتوانند فارغ از دغدغههای فنی و حاشیهای، بر تولید و نشر آثار خود تمرکز کنند.
این بخشی از توضیحی است که بیان در توضیح بلاگ بیان نوشته است. اما از دو جملهی بالا کدامیک را ترجیح میدهید؟ هر دو معنای یکسانی دارند و مفهوم یکسانی را منتقل میکنند، نگارشها اما متفاوت است.
۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۵۰
۳
۰
سروش
يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۳۵ ب.ظ
سروش
استنلی میلگرام روانشناس آمریکایی را بیشتر به خاطر آزمایش فرمانبرداری از قدرتش میشناسند. اما نبوغ میلگرام و خدماتش به دانش بشر به همین مورد ختم نمیشود. اگر مکلوهان با اشاره بهسرعت گرفتن انتقال اطلاعات در اثر فناوریهای ارتباطی نوین ایدهی دهکدهی جهانی و نزدیک شدن مردم به یکدیگر را مطرح کرد، میلگرام در مقالهای که سال 1967 در مجلهی psychology today و دو سال بعد در نشان داد که حتی در نبود فناوریهای نوین هم دنیا کوچکتر از چیزی است که اکثر ما تصور میکنیم.
۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۳۵
۲
۰
سروش
پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۱۱ ب.ظ
سروش
ایالاتمتحدهی آمریکا از برجام خارج شد. دو شب پیش و در میانهی تصمیمگیری قدرتمندان، احساس شکست کردم، احساس سرخوردگی و ناامیدی. نه ترس سرمایهای را داشتم که هیچ میشود و نه نگران دلارهایی بودم که نخریدهام. نه؛ نگران اینها نبودم. استانبول و فردوسی مسیر من نیست. من پرسهزن خیالپرداز سی تیرم همچنان. ترسم اما از زمستان بود، از فریاد:
۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۱۱
۰
۰
سروش
پنجشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۱ ب.ظ
سروش
آیا شما به افسردگی مبتلا هستید؟
آیا کودک شما بیشفعال است؟
با علائم اسکیزوفرنی آشنا شوید؟
اینها نمونهای از عناوینی است که هرروز در سایتهای روانشناسی و پزشکی و روانپزشکی میبینیم. نمونهای از مطالبی که در شبکههای اجتماعی برایمان فرستاده میشود و پس از خواندن متوجه میشویم که خیلی وقت است افسرده شدهایم، احتمالاً مبتلابه درجات خفیفی از اسکیزوفرنی نامتمایز هستیم. علائم اختلال شخصیت مرزی را داریم و چقدر خوششانسیم که هنوز در بیمارستان روانی بستری نشدهایم. گاهی هم به خودمان میبالیم که بله جان نش هم مبتلا به اسکیزوفرنی بود و ما هم بیشک به سبب ذهن زیبایمان است که مبتلا شدهایم. و یا همچون مرلین مونرو تشخیص اختلال شخصیت مرزی خواهیم گرفت و چه آیندهای که در انتظارمان نیست.
۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۲۱
۱
۰
سروش
چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ب.ظ
سروش
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
من معمولاً از طرف دوستان متهم میشوم به حرف بدون عمل. داستان ازاینقرار است که همیشه صحبت از کار خیریه میکنم، اما فعالیت رسمی خیریهام به کمکهای مالی محدود است و از آخرین کار داوطلبانهام چندین سال میگذرد. نتیجه اینکه پیش از عید 97 با پیامی از طرف یکی از دوستان مواجه شدم حاوی اعلام نیاز محک به داوطلبان و تأکید دوستم بر اینکه آخرین فرصت است.
۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۲۸
۲
۰
سروش
شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۳۷ ب.ظ
سروش
تهران شهر ترافیک و آلودگی است. گزارش شرکت کنترل کیفیت هوا میگوید از 36 روز اول سال 7 روزش را در شرایط ناسالم گذراندهایم و فقط و فقط سه روز هوای پاک را تجربه کردهایم. بدون ارائهی این آمار هم البته خودمان گسترش آلودگی را احساس میکنیم. چند سالی است که اشارهی مسئولان محیط زیستی روی یک مورد قفلشده : خودروهای تکسرنشین. ترافیک تهران فقط وقت شهروندانش را تلف نمیکند. مسئولان میگویند 80 درصد از آلودگی تهران هم ناشی از سوخت خودروها است. راهکار هم حملونقل عمومی، یعنی تاکسیها، اتوبوسها و مهمتر از همه متروی تهران. بااینحال علیرغم محدودیت تردد در نیمی از تهران (طرح ترافیک و زوج یا فرد) و ترافیک سرسامآوری که صبح و شب نمیشناسد، شهروندان همچنان خودروی شخصی را به متروی تهران ترجیح میدهند. دلایل فرهنگی را که کنار بگذاریم ساختار خطوط مترو را هم نباید بیتقصیر دانست.
۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۳۷
۰
۰
سروش
دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۱۷ ب.ظ
سروش
بهمن دارالشفایی را خیلیها با مستند جمعههای فرهاد میشناسیم. همانکه با خواندن تصنیف بازم صدای نی میاد / آواز پیدرپی میاد فرهاد در آن وضع جسمانی و با آن صدای تکرار نشدنی پایان مییابد. دارالشفایی که تحصیلکردهی شریف و LSE است و پس از پایان تحصیل و بازگشت به ایران، به روزنامهنگاری و ترجمه مشغول است، حالا بعد از وبلاگش آقبهمن، کانال تلگرامی دارد که در آن پستهای توییتری خودش و دوستانش را نشر میدهد. گاهی از نظراتش مینویسد. گاهی از فوتبال و درنهایت گاهی کتاب معرفی میکند. چند روز پیش اما نظرسنجی جالبی در کانالش قرار داد که به نظر ایدهی مفیدی هم پشتش هست:
۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۱۷
۱
۰
سروش
شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۲۲ ب.ظ
سروش
در حدود یک سال پیش به دنبال کتابخانهای در نزدیکی محل سکونتم راهی یکی از کتابخانههای عمومی شهرداری تهران شدم. اطلاعات لازم در مورد ساعات و روزهای کتابخانه و همینطور مدارک موردنیاز و هزینهی ثبتنام را پیشتر و در تماسی تلفنی گرفتهام، پس بهمحض ورود مدارک را تحویل داده و درخواست فرم ثبتنام میکنم. اطلاعات موردنیاز فرم شامل نام، نام خانوادگی،شمارهی شناسنامه، شمارهی ملی، نام پدر، شمارههای تلفن، مدرک تحصیلی و تقریباً بخش اعظم اطلاعاتی است که ازنظر امنیت اطلاعات مهم به شمار میآیند، برخی اطلاعات شخصی والدین، و درنهایت نام، شماره تلفن و اطلاعات یکی از اقوام. بخش اول که متأسفانه در تمامی فرمها تکرار میشوند را پرکرده و به خیال اینکه سایر موارد فرم ثبتنام اهمیت نداشته باشند، فرم را به خانمی که مسئول ثبتنام است تحویل میدهم.
به فرم نگاه میکند، چشمانش گرد میشود
۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۲
۱
۰
سروش
سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۴۵ ب.ظ
سروش

برخلاف زندگینامههای خودنوشت، من معمولاً علاقهی چندانی به خواندن کتابهای نامهنگاری ندارم. منظورم کتابهایی است که دست به انتشار نامههای مابین شخصیتی مشهور با نزدیکانش میزنند. شاید به این دلیل که این کتابها معمولاً پس از مرگ افراد و بدون اجازهی خود فرد چاپ میشوند و من که محتاطانه از اطلاعات شخصی خودم محافظت میکنم، دوست ندارم به زندگی دیگرآنهم سرک بکشم. شاید هم چون بخش زیادی از این کتابها صرفاً بر پایهی میزان فروش چاپ میشوند و جایگاه دریافت چندانی برای مخاطبانشان ندارند. بین همهی این کتابها اما یک کتاب برایم بسیار متفاوت بود. نامههای همایون صنعتی زاده به خواهرش. در این مورد هم البته اشکال اول وارد است و کتاب پس از مرگ و با اجازه مهدخت صنعتی، خواهر همایون صنعتی زاده و به خواست او به چاپ رسیده. اما چرا این بار این خط قرمز را رد کردهام؟ چون همایون صنعتی زاده به گمان من و به گفتهی دوستان و نزدیکانش عاشق ایران بوده و این کتاب را حقیقتاً درسنامهای برای ایرانیان میدانم، با همین حد از اغراق و بزرگنمایی. نامهها گرچه شامل احوال همایون و اتفاقات روزانهاش هم میشود، ولی آنچه حتی در این تعریف از احوال، خودنمایی میکند، همان کاریزمای صنعتی که به قول خودش روستازاده است با آن نگاه خاصش به زندگی، به توسعه و رشد و مهمتر از همه به انسان. صنعتی اگر بود شاید این نامهها را چاپ نمیکرد. اما حالا که نیست، من این کتاب را روزنه و شروعی میدانم برای بزرگترین آرزوی دست نیافتهی صنعتی، یعنی مبارزه با بیسوادی. خودش اینطور گفته:
۲۸ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۴۵
۴
۰
سروش