ایران و زندگی روزمره

۱۱ مطلب با موضوع «ادبیات :: شعر» ثبت شده است

احمد شاملو

شاملو

از مرگ...

 

هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگرچه دستانش از ابتزال شکننده تر بود

هراس من - باری - همه از مردن در سرزمینی ست

که مزد گورکن

                 از بهای آزادی آدمی

                                         افزون نباشد

جستن

یافتن

و آن گاه

به اختیار برگزیدن

و از خویش

بارویی پی افکندن -

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش تر باشد

حاشا حاشا که هر گز از مرگ نهراسیده یاشم

 احمد شاملو

من و تو

 

من و تو یکی دهان ایم
که با همه آوازش
به زیباتر سرودی خواناست
 
من و تو یکی دیده گان ایم
که دنیا را هر دم
                   در منظر خویش
                                    تازه تر می سازد
نفرتی از هر آنچه بازمان دارد
از هر آنچه محصورمان کند
از هر آنچه واداردمان
                        که به دنبال بنگریم، _
 
دستی
که خطی گستاخ به باطل می کشد
 
 
من و تو یکی شوریم
از هر شعله یی برتر،
که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق
رویینه تن ایم.
 
و پرستویی که در سرپناه ما آشیان کرده است
با آمدشدنی شتابناک
خانه را
        از خدایی گم شده
                              لب ریز می کند
۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۱۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سروش

سعدی گل بیانی

او

 

او وقت هایی که برادر بود

همچون دودکشی بی مصرف در تابستان

در رویا فرو می رفت

 

او وقت هایی که پدر بود

شبیه لک لکی که آشیانه می سازد

دودکش ها را

            از رویا بیرون می آورد

 

او وقت هایی که کارمند بود

با هیزم ذهنش

زیر دودکش های تنها

کلبه می ساخت

 

او وقت هایی که شوهر بود

ترق ترق سوختن چوب ها را

در شومینه ی چشم هایش

می شد بشنوی

 

او وقتی که مرد

همه ی لک لک های جهان

همه ی دودکش های جهان را

ترک گفتند

 

 

...

 

این جا خیابان هاشمی است

امروز یکی از زن های یکی از شعرهایم

وقتی در خانه ام را به شهر باز می کردم

از وقتی در خانه ام را به شهر باز می کردم

گذشت

او مرا نشناخت

بوی تنش

کوچه را مثل یک بطری دلستر لیمویی

از گلو گرفت و بالا برد

محکم کوبید کف کوچه

من در کوچه می رفتم

و خرده شیشه های لیمو

همچنان که آفتاب پاییز را منعکس می کردند

زیر پاهایم خرد می شد

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۳۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش

گروس عبدالملکیان

گروس عبدالملکیان

 

زخم

 

از بیداری فرار می کنی به خواب

می بینی

حای دستبند بر بیداریت درد می کند

جای لب های خالی بر پیشانیت...

 

جایت در زندگی درد می کند،

زخم است...

زخم را باید خاراند

پوستش را کند

پوست را باید کند

 

انداخت روی مبل

که خانه زیبا شود

 

 

 

مجسمه

به مسعود، کارگری که بیشتر بود

 

با کیسه ای سیاه و چروکیده

از رخت های کار،

با دست های کار

موهای کار

ابروهای کار،

نشسته در میدان.

                        نشسته

                        در

                        میدان

 

مجسمه ای از سنگ

که از بخت بد

قلب دارد

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش

حسین پناهی

حسین پناهی

 

آوار رنگ

 

هیچ وقت

هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد

امشب دلی کشیدم

شبیه نیمه سیبی

که به خاطر لرزش دستانم

در زیر آواری از رنگ ها

ناپدید ماند

۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش

نیما یوشیج

نیما یوشیج

 

پاس ها از شب گذشته است

 

پاس ها از شب گذشته

است

میهمانان جای را کرده اند خالی. دیرگاهی است

میزبان در خانه اش تنها نشسته

در نی آجین جای خود بر ساحل متروک می سوزد اجاق او

اوست مانده. اوست خسته

 

مانده زندانی به لبهایش

بس فراوان حرف ها اما

با نوای نای خود در این شب تاریک پیوسته

چون سراغ از هیچ زندانی نمی گیرند

میزبان در خانه اش تنها نشسته

۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۵۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سروش

برتولت برشت

برتولت برشت


پروپاگاند

.

در سرزمین ما

شاید هنوز چیزهایی باشد که عالی نیست

اما حتی به اعتراف گرسنگان

سخنرانی وزیر تغذیه

فوق العاده است


مردان بزرگ

.

مردان بزرگ، بسیار خزئبل می گویند

و مردمان را احمق می پندارند

و مردم، بی اعتراض از کنارشان می گذرند

چنان که زمانه می گذرد

مردان بزرگ تا پشت چشم هایشان

می بلعند چنان که مردمان هم

.

اسکندر برای تداوم زندگی به بابل نیاز داشت

و درست در همین اثنا

مردمان دیگری برای زندگی به بابل احتیاج نداشتند

و تو یکی از دومین دسته ای

.

کپرنیکوس بزرگ با دوربینی در دستانش

بی که بخورد، بی که بیاشامد

چرخش خورشید به دور خودش را محاسبه می کرد

لاجرم باور کرد

آسمان را می فهمد

.

برتولت برشت کبیر اما

عقلش حتی به ساده ترین چیزها نمی رسید

اما به مسئله ای چون علف

ساعت ها می اندیشید

و ناپلئون را بزرگ می داشت

و در غدا خوردن چون او رفتار می کرد

.

مردان بزرگ چونان مردان بزرگ رفتار می کنند

و همیشه با صدای بلند صحبت می کنند

.

ما باید به مردان بزرگ احترام بگذاریم

اما نباید مردان بزرگ را باور کنیم


وزیر

.

همه پدرها وقتی پسری به دنیا می آید

در آرزوی فرزندی باهوش اند

اما من

که این گذار به ویرانی ام کشید تنها

آرزوی فرزندی دارم که بسیار کودن باشد

چرا که این چنین

در مقام وزارت کشور

آسوده زندگی خواهد کرد


۰۶ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش

حافظ موسوی

حافظ موسوی


ساندیست ها سلاح هایشان را زمین گذاشته بودند

زاپاتیست ها

با دولت بورژوا، از در مذاکره در آمده بودند

تو هنوز اما با من در جنگ بودی

.

می خواستیم تعطیلاتمان را در کوبا بگذرانیم

پولمان کم بود

در لاهیجان هتلی کرایه کردیم

تا عصرها در شیطان کوه قدم بزنیم

و در برابر دیدگان چای کاران و باد

بر هم بوزیم

.

این ها خواسته من بود

تو بلیت را پس فرستادی

و من در تهران ماندم


برای خانم معلم جوانی که عاشقم شده بود

ترانه «گالیا*» را خواندم

در عین حال از او اجازه خواستم که ببوسمش

.

خانم معلم

صورتش را با غضب پس کشید

و برای همیشه ترکم گفت

.

این خاطره را برای ه الف. سایه نقل کنید

تا ترانه گالیا را از کتابش بردارد

.

.

* شعری از هوشنگ ابتهاج که این طور شروع می شود: دیر است گالیا/ دیگر ز من ترانه دلدادگی مخواه


۰۶ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۱۴ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش

چارلز بوکوفسکی

چارلز بوکوفسکی


به مبارزه طلبیدن تاریکی

شلیک در چشم

شلیک در مغز

شلیک در ass

شلیک همچون گلی در رقص

shot in the eye

shot in the brain

shot in the ass

shot like a flower in the dance


علت و معلول

بهترین انسان ها اغلب با دست خودشان از بین می روند

تنها برای این که فرار کرده باشند

و آن هایی که باقی می مانند

هیچ گاه به درستی درک نخواهند کرد

که چرا کسی

ممکن است بخواهد

از

آن ها

فرار کند

the best often die by their own hand

just to get away

and those left behind

can never quite understand

why anybody

would ever want to

get away

from

them


۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۳۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش

هایکو

هایکو (haiku) سبکی از شعر است که ابتدا در ژاپن شکل گرفت. هایکو سنتی ژاپنی، شعری سه خطی با 17 هجا (سیلاب) است که خط اول 5 هجایی، خط دوم 7 هجایی و خط سوم 5 هجایی است. هایکو عموما بر تصاویری از طبیعت متمرکز است و بر سادگی، شدت و صراحت بیان تاکید دارد.
هایکو در قرن سیزدهم در ژاپن از رنگا ( renga ) نشات گرفت. رنگا شعری شفاهی دارای 100 بند بوده و بر اساس هجاها سروده می شود. هایکو که بسیار کوتاه تر از رنگا است در قرن هفدهم توسط ماتسو باشو ( Matsuo Basho ) و هایکوهایش معرفی گردید:

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش

ریچارد براتیگان

ریچارد براتیگان

فقط چون که

مردم ذهنت را دوست دارند

معنایش این نیست

که مجبور باشند

بدنت را هم دوست بدارند

just because

people love your mind

doesn't mean

they have to have

your body

too

ریچارد براتیگان

۰۲ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۱۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش