کارکردگرایی ساخت گرایی

 

هنگامی که روانشناسی به عنوان علمی مجزا از فلسفه و بیولوژی بنا نهاده شد، بحث های بسیاری بر سر این موضوع که چگونه باید به بررسی و تفسیر ذهن و رفتار پرداخت، شروع شد. نخستین مکتب روانشناسی، ساخت گرایی یا ساختارگرایی بود که برخی از ایده های آن برگرفته از نظرات ویلهلم وونت، بنیان گذار نخستین آزمایشگاه روانشناسی بود. ساخت گرایی توسط یکی از شاگردان وونت به نام ادوارد بی. تیخنر بنیان گذاشته شد. تیخنر بعدها از نظریات وونت فاصله گرفت.

 

 با اندکی فاصله، نظریات دیگری نیز در حوزه روانشناسی به رقابت با ساخت گرایی پرداختند. کارکردگرایی را می توان مهم ترین نظریه رقیب ساخت گرایی به شمار آورد، نظریه ای که تحت تاثیر چارلز داروین و ویلیام جیمز بنیان گذاشته شد.
در 1906 مری ویتون کالکینز مقاله ای به چاپ رساند و در آن خواستار آشتی و تلفیق این دو مکتب ( ساخت گرایی و کارکردگرایی ) شد. به اعتقاد کالکینز در شرایطی که هر دوی این مکاتب به بررسی ذهن هشیار می پردازند تفاوت چندانی میان آن ها نیست. با این حال روانشناسان این دو مکتب به تخریب یکدیگر پرداختند. ویلیام جیمز در مقاله ای در مورد ساخت گرایی نوشت " ساخت گرایی آموزه های بسیاری دارد، اما فارغ از هیچ فکری" و در سوی دیگر ویلهلم وونت کارکردگرایی را به عنوان یک مکتب زیر سوال می برد.
البته در نهایت هر دوی این مکاتب با ظهور رفتارگرایی، روانکاوی ( روان تحلیل گری ) و انسان گرایی غلبه خود بر روانشناسی را از دست دادند.

  
ساخت گرایی:

 
ساخت گرایی نخستین مکتب روانشناسی است و بر تجزیه فرایندهای ذهنی به اجزای زیربنایی خود متمرکز بوده است. روانشناسان ساخت گرا در تلاش بودند تا با استفاده از روشی به نام درون نگری اجزای اصلی و بنیادین هشیاری را یافته و بررسی کنند. همان طور که پیش از این ذکر شد، ساخت گرایی نشات گرفته از اندیشه های ویلهلم وونت بوده و شاگرد او ادوارد بی. تیخنر، بنیان گذار این مکتب است. ساخت گرایان برای نخستین بار دست به بررسی تجربی ذهن و رفتار زده و پایه های روانشناسی تجربی را بنا نهادند.
مهم ترین روانشناسان ساخت گرا:

 

ویلهلم وونت
ادوارد بی. تیخنر

 
انتقادها بر ساخت گرایی:

 
بر اساس استاندارهای علمی امروزی، روش های تجربی که ساخت گرایان برای بررسی ساختارهای ذهن به کار برده اند، بیش از حد ذهنی بوده است. به عنوان مثال استفاده از درون نگری فاقد اعتبار و پایایی لازم برای یک تحقیق علمی است.

 
نقاط قوت ساخت گرایی:

 
ساخت گرایی نخستین مکتب فکری روانشناسی نوین به شمار می آید.
ساخت گرایان برای نخستین بار از روانشناسی تجربی بهره گرفته اند.

 
کارکردگرایی:

 
کارکردگرایی واکنشی به جریان ساخت گرایی به شمار آمده و به شدت تحت تاثیر فعالیت های ویلیام جیمز و نظریه تکامل چارلز داروین است. در مقایسه با ساخت گرایان، کارکردگرایان به دنبال توصیف دقیق و اصولی تری از فرایندهای ذهنی بودند. آن ها به جای تمرکز بر اجزای هشیاری، بر هدف هشیاری ( ذهن هشیار ) و رفتار متمرکز بودند. کارکردگرایان همچنین بر تقاوت های فردی نیز تاکید داشتند، موضوعی که در روانشناسی تحصیلی بسیار با اهمیت است.

 
مهم ترین روانشناسان کارکردگرا:
ویلیام جیمز
جان دیویی
هاروی کار
جان انگل

 
انتقادات بر کارکردگرایی:

 
ویلیام جیمز می نویسد: مکتب است، زیباست، اما روانشناسی نیست

 

نقاط قوت کارکردگرایی:

 
بر رفتارگرایی و روانشناسی کاربردی تاثیرگذار بوده است.
بر نظام آموزشی تاثیرگذار بوده است، به خصوص نظریه جان دیویی که بر اساس آن کودک می بایست به صورت منحصر به فرد در سطح رشد مشخص خود، آموزش ببیند.