در طول سال های اخیر گرایش به مطالعه ی کتاب های روانشناسی افزایش چشم گیری داشته است. ناشران کوچک با چاپ کتاب های خودشناسی و یا موفقیت، رشد اقتصادی بهتری را تجربه می کنند و ناشران بزرگ برای جبران کاهش فروش، جسته و گریخته دست به انتشار کتاب های روانشناسی می زنند. با این حال مطابق انتظار بخش اعظم این کتاب ها بیش از آن که منابعی علمی باشند، در راستای فروش بیشتر و با هدف جذب مخاطب نوشته شده اند. حل سریع مشکلات، شناخت بهتر شخصیت و افزایش مهارت های فردی، موضوعاتی است که بخش اعظم این کتاب ها به آن می پردازند. شاید شما بتوانید قورباغه را قورت دهید، بفهمید چه کسی پنیرتان را جا به جا کرده و احتمالا گوسفند نباشد، اما شخصیت افراد پیچیده تر از چیزی است که با یک کتاب پنجاه صفحه ای قادر به شناختش باشید.