۶ مطلب با کلمهی کلیدی «شهروند» ثبت شده است
دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۲۰ ق.ظ
سروش
یادم نیست چه زمانی برای اولین بار وارد یکی از فروشگاههای شهر کتاب شدم. احتمالاً در اواسط دههی 80. فروشگاهی بزرگتر و مجللتر از سایر کتابفروشیهای مرسوم با دکوراسیون مدرن. عاری از شلوغیها و بههمریختگیهای کتابفروشیهای خیابان انقلاب، با قفسههای چوبی شکیل و کدگذاریهای دقیق بهجای تلنبار کتاب در قفسههای فلزی بدرنگ. فروشندگان یکدست پوش جوان بهجای پیرمردهای سالخوردهای که اهمیتی به رنگ و طرح لباسشان نمیدادند. بوی عود و چوب سوخته بهجای دود سیگار شاگرد مغازه و گه گاهی صدای موسیقی بهجای سروصدای داد زنهای خیابان انقلاب. این بار تنها خبر از کتاب نبود. از همان بدو ورود میشد تنوع لوازم و تحریرهایی که تابهحال ندیده بودم، تابلوها و مجسمهها و دستبند و ماگ و منبت و غیره را دید و حیرتزده شد. بخش جداگانهای هم برای سیدیهای موسیقی، کتابهای خارجی و زیورآلات طراحی شده بود.
۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۱:۲۰
۱۲
۰
سروش
شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۱۶ ب.ظ
سروش
سال 2009 بود که تاد بل برای ادای احترام به مادرش قفسهی کتابی ساخت و آن را در جلوی حیاط خانهاش گذاشت. قفسهی کتاب درواقع کتابخانهای کوچک بود با طراحی برگرفته از مدرسههای مناطق روستایی. طولی نکشید که همسایهها از ایدهی تاد استقبال کردند. کتابها بهسرعت جابهجا میشد و برخی کتابهای جدیدی را هم به کتابخانه اضافه میکردند. همین استقبال باعث شد تا تاد کتابخانههای بیشتری بسازد و آنها را به دیگران بدهد. سپس ریک بروک به ایدهی تاد پیوست. نتیجهاش شد کتابخانهی رایگان کوچک. آنها کتابخانههایشان را در مکانهای مختلف قراردادند و از علاقهمندان خواستند تا به این ایده بپیوندند.
۱۹ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۱۶
۷
۰
سروش
پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۱۱ ب.ظ
سروش
ایالاتمتحدهی آمریکا از برجام خارج شد. دو شب پیش و در میانهی تصمیمگیری قدرتمندان، احساس شکست کردم، احساس سرخوردگی و ناامیدی. نه ترس سرمایهای را داشتم که هیچ میشود و نه نگران دلارهایی بودم که نخریدهام. نه؛ نگران اینها نبودم. استانبول و فردوسی مسیر من نیست. من پرسهزن خیالپرداز سی تیرم همچنان. ترسم اما از زمستان بود، از فریاد:
۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۱۱
۰
۰
سروش
چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ب.ظ
سروش
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
من معمولاً از طرف دوستان متهم میشوم به حرف بدون عمل. داستان ازاینقرار است که همیشه صحبت از کار خیریه میکنم، اما فعالیت رسمی خیریهام به کمکهای مالی محدود است و از آخرین کار داوطلبانهام چندین سال میگذرد. نتیجه اینکه پیش از عید 97 با پیامی از طرف یکی از دوستان مواجه شدم حاوی اعلام نیاز محک به داوطلبان و تأکید دوستم بر اینکه آخرین فرصت است.
۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۲۸
۲
۰
سروش
شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۳۷ ب.ظ
سروش
تهران شهر ترافیک و آلودگی است. گزارش شرکت کنترل کیفیت هوا میگوید از 36 روز اول سال 7 روزش را در شرایط ناسالم گذراندهایم و فقط و فقط سه روز هوای پاک را تجربه کردهایم. بدون ارائهی این آمار هم البته خودمان گسترش آلودگی را احساس میکنیم. چند سالی است که اشارهی مسئولان محیط زیستی روی یک مورد قفلشده : خودروهای تکسرنشین. ترافیک تهران فقط وقت شهروندانش را تلف نمیکند. مسئولان میگویند 80 درصد از آلودگی تهران هم ناشی از سوخت خودروها است. راهکار هم حملونقل عمومی، یعنی تاکسیها، اتوبوسها و مهمتر از همه متروی تهران. بااینحال علیرغم محدودیت تردد در نیمی از تهران (طرح ترافیک و زوج یا فرد) و ترافیک سرسامآوری که صبح و شب نمیشناسد، شهروندان همچنان خودروی شخصی را به متروی تهران ترجیح میدهند. دلایل فرهنگی را که کنار بگذاریم ساختار خطوط مترو را هم نباید بیتقصیر دانست.
۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۳۷
۰
۰
سروش
شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۲۲ ب.ظ
سروش
در حدود یک سال پیش به دنبال کتابخانهای در نزدیکی محل سکونتم راهی یکی از کتابخانههای عمومی شهرداری تهران شدم. اطلاعات لازم در مورد ساعات و روزهای کتابخانه و همینطور مدارک موردنیاز و هزینهی ثبتنام را پیشتر و در تماسی تلفنی گرفتهام، پس بهمحض ورود مدارک را تحویل داده و درخواست فرم ثبتنام میکنم. اطلاعات موردنیاز فرم شامل نام، نام خانوادگی،شمارهی شناسنامه، شمارهی ملی، نام پدر، شمارههای تلفن، مدرک تحصیلی و تقریباً بخش اعظم اطلاعاتی است که ازنظر امنیت اطلاعات مهم به شمار میآیند، برخی اطلاعات شخصی والدین، و درنهایت نام، شماره تلفن و اطلاعات یکی از اقوام. بخش اول که متأسفانه در تمامی فرمها تکرار میشوند را پرکرده و به خیال اینکه سایر موارد فرم ثبتنام اهمیت نداشته باشند، فرم را به خانمی که مسئول ثبتنام است تحویل میدهم.
به فرم نگاه میکند، چشمانش گرد میشود
۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۲
۱
۰
سروش