چندان مهم نیست که این شعر را برتولت برشت سروده و یا مارتین نیمولر، هر چه هست حکایتی ست که سال ها آن را زیسته ایم. مایی که هیچ نمی گوییم...
نخست برای گرفتن کمونیست ها آمدند
من هیچ نگفتم
زیرا من کمونیست نبودم
بعد برای گرفتن کارگران و اعضای سندیکا آمدند
من هیچ نگفتم
زیرا من عضو سندیکا نبودم
سپس برای گرفتن کاتولیک ها آمدند
من باز هیچ نگفتم
زیرا من پروتستان بودم
سرانجام برای گرفتن من آمدند
دیگر کسی برای حرف زدن باقی نمانده بود
سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبایی دارید.به من هم سر بزنید .ما یه شرکت داریم خدمات کامپیوتری عرضه میکنیم (مشکلات نرم افزاری ,اینترنتی,بازی ,سخت افزار,شبکه و…) البته بصورت تلفنی که هم در وقت و هم در هزینه صرفه جویی بشه,و یه مزیت دیگه ای که داره خودتونم یاد میگیرید, وترس اینو ندارید که یه وقت فایل شخصی تون کسی ببینه.
خوشحال میشم با لینک کردن ما(به اسم مرکز مشاوره رایانه ای فرتاک) به بقیه مردم خوبمون مارو معرفی کنید.(لینک کردین خبرم کنید لینکتون کنم)
یه چیز دیگه یادم رفت لطف کنید بنر تبلیغاتی وبلاگ ما یا یکی از عکس های تبلیغاتی یا پست تبلیغاتی ما را در وبلاگ یا سایت خود به اشتراک بزارید,و به ما خبر دهید.
****** *** *****
***** ********* *** **********
**********************************