سالها قبل ما با موج دههی 60 وارد دانشکدهی فنی شدیم. همهمان میخواستیم مهندس باشیم و مهم نبود چه مهندسی. انتخابهایمان هم عموماً با برق شریف شروع میشد و فارغ از رتبهمان تا انتخاب صدم ادامه مییافت. برای این کار از مشاوران هم کمک گرفته بودیم. مبلغی پرداخت میکردیم تا از ما بپرسند رتبهمان چند شده و بعد همین 100 گزینه را برایمان بنویسند. آنهایی که کمی شجاعتر بودیم گاهی بهجای شریف از تهران یا امیرکبیر شروع میکردیم و یا به لطف شنیدههایمان مکانیک و کامپیوتر و عمران انتخابهای اولیهمان بودند. بااینحال گزینهی نهایی فرقی نمیکرد. همینکه مهندس باشیم و اسم دانشگاهمان را همه بشناسند کافی بود. شریف ام آی تی ایران بود، تهران مهد مهندسی کشور، امیرکبیر را هنوز پلیتکنیک میگفتند، شهید بهشتی دانشگاه ملی و بر بام ولنجک و علم و صنعت شهره به عشق و ... . مهندسی مهم بود، چون مهندسها کشور را میساختند، چون مهندسها ریاضی میدانند و هوش و استعداد را هم حتماً فقط با ریاضی میسنجند، وگرنه سایر رشتهها که مُشتی حفظیات بود. حتی علوم کامپیوتر هم راضیمان نمیکرد، چون مهندسی نبود. نمیدانستیم که داستان فهم اشتباه ماست از این دو رشته.