جنبش دانشحویی همواره بخشی از معادلات قدرت سیاسی واجتماعی بوده وهست.آن چه که این جنبش را تبدیل به عنصری مهم در اجتماع می کند شاید واکنش انتقادی آن نسبت به قدرت حاکم در بیشتر ادوار تاریخ است. همچنین با توجه به این که دانشجویان در آینده ابزارهای سیستم پیش برنده حکومت هستند، حکومت ها ناگزیر می بایست برای مواجهه با جنبش دانشجویی چاره ای بیندیشند.با این حال به نظر می رسد جنبش دانشجویی در کشورمان پیش از آن که کنشی مستقل و هدفمند را دنبال کند ، عموما تنها به مثابه نمونه کوچکتری از جامعه ایران عمل می کند. در این مقاله به بررسی جنبش دانشجویی دهه 60 در دو کشور آمریکا و آلمان می پردازیم ، با این پیش فرض که این مقاله نه قصد بازخوانی تاریخ را دارد و نه قصد اشاره های سربسته و تاثیرگذاری غیر مستقیم. آن چه پیش رو دارید ، بی شک تلاشی است در جهت رشد جنبش دانشجویی ایران با یادگیری برخی نقاط ضعف از  طریق جنبش دانشجویی در سایر کشورها...